گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 52
داستان حقیقی کابالا








هارون یحیی مترجم:باران خردمند سفر خروج عنوان دومین کتاب تورات میباشد. در این کتاب به تشریح نحوه خروج بنیاسرائیل
از مصر تحت حمایت حضرت موسی(ع) و رهایی آنان از ظلم و ستم فرعون پرداخته شده است. فرعون بنیاسرائیل را وادار به
بردگی نموده بود و به آزادي آنها رضایت نمیداد اما با مشاهده معجزات الهی به دست موسی(ع) و بلایایی که بر سر قومش نازل
میشد، اندك اندك تغییر رفتار داد. به این ترتیب بنیاسرائیل شبی گرد هم جمع شدند و از مصر مهاجرت کردند. سپس فرعون به
آنها حمله کرد اما خداوند به وسیله معجزات دیگري از طریق موسی(ع) آنها را حفظ کرد. ما شرح قرآن را درباره مهاجرت
یهودیان از مصر میپذیریم، چون متن تورات بعد از وحی به موسی(ع) دچار تحریف شد. مهمترین استناد بر این مدعا تناقضات
بسیاري است که در پنج کتاب تورات: سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه وجود دارد. کتاب سفر تثنیه با
شرح مرگ و تدفین موسی(ع) پایان مییابد و این گواه مسلمی است بر اینکه بخش مذکور پس از مرگ آن حضرت به کتاب
اضافه شده است. در قرآن، دربارة شرح مهاجرت بنی اسرائیل از مصر و در دیگر داستانهاي مربوط به این قوم، اندك تناقضی
وجود ندارد. داستان به طور دقیق بیان گردیده و علاوه بر این خداوند حکمتها و اسرار بسیاري در خلال آن آشکار مینماید. به
همین دلیل با بررسی دقیق آنها به درسهاي بیشماري برمیخوریم. گوساله طلایی چنانچه در قرآن آمده است از مهمترین حقایق
مربوط به مهاجرت بنیاسرائیل از مصر، طغیانشان علیه مذهبی است که خدا به آنها وحی مینمود؛ در حالی که قبلًا به کمک خدا
از زیر بار ستم فرعون رهایی یافته بودند. بنیاسرائیل قادر به درك توحیدي که موسی(ع) از آن سخن میگفت نبودند و دمادم به
سمت بتپرستی گرایش مییافتند. قرآن این گرایش را در اینجا توضیح میدهد: و ما بنیاسرائیل را از دریا عبور دادیم. آنها در سر
اي موسی! همچنان که اینها خدایانی براي خود دارند، » : راهشان به قومی برخوردند که مشغول پرستش بتهاي خود بودند؛ گفتند
الحق که شما مردمی نادان هستید [که الطاف و معجزات خداوند یکتا را نادیده » : موسی گفت «. تو هم براي ما خدایانی معین کن
این مردم [بتپرست] محکوم به نابودي هستند و اعمالشان نیز باطل است. 1 بنی اسرائیل با وجود هشدارهاي موسی(ع) «[. میگیرید
به انحرافات خود ادامه دادند و زمانی که موسی(ع) آنها را ترك کرد تا به تنهایی از کوه سینا بالا رود، این گرایش آشکار گردید.
با سوء استفاده از غیبت موسی(ع) از خفا بیرون آمد. وي آتش زیر خاکستر تمایل بنیاسرائیل به بتپرستی را « سامري » مردي به نام
شعلهور ساخت و آنها را متقاعد کرد تا مجسمه گوسفندي بسازند و آن را پرستش کنند: موسی خشمگین و غمگین به سوي قوم
آیا آفریدگارتان به شما وعده نیکو نداده بود؟ و آیا تحقق این وعده آنچنان » : خود بازگشت و سرزنشکنان به قومش گفت
طولانی شد [که شما طغیان کردید] یا میخواستید غضب آفریدگارتان بر شما نازل شود و لذا وعدة خودتان را با من زیر پا
ما به میل و اختیار خودمان عهدشکنی نکردیم. بلکه زینتآلاتی را که از فرعونیان به عاریت گرفته بودیم از » : گذاشتید؟ آنها گفتند
و سامري از آن طلاهاي ذوب شده مجسمۀ «. خود دور ساختیم و این گونه به پیشنهاد و رأي سامري آنها را در کوره آتش افکندیم
این خداي شما و خداي موسی است و موسی » : یک گوساله را ساخت که صداي گوساله هم از آن شنیده میشد و به مردم گفت
2 چرا بنیاسرائیل چنین گرایش پایداري به برافراشتن بتها و .[« عهد خود را فراموش کرد [و در کوه طور دنبال خداي دیگري است
پرستش آنها داشتند؟ منبع این میل چه بود؟ واضح است جامعهاي که قبلًا هرگز به بتپرستی اعتقاد نداشته، به ناگهان دست بر
رفتار پوچ و بیمعنایی چون ساختن بت و پرستش آن نمیزند. تنها کسانی که بتپرستی میل طبیعی در درونشان است ممکن است
صفحه 21 از 54
به آن ایمان آورند. با این حال بنیاسرائیل مردمی بودند که از زمان جدشان ابراهیم(ع) به خداي واحد ایمان داشتند. نام
اولین بار به فرزندان یعقوب(ع) نوه ابراهیم(ع) اطلاق گردید و بعدها به همه یهودیان تعمیم داده « پسران اسرائیل » یا « اسرائیل »
شد. بنیاسرائیل (یهودیان) از ایمان توحیدي که از اجداد خویش: ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) به ارث برده بودند، حفاظت
میکردند. آنها با یوسف(ع) به مصر رفتند و با اینکه در میان مصریان بتپرست میزیستند، مدتهاي مدید از ایمان خویش
محافظت نمودند. از داستانهاي قرآن چنین برمیآید که آنان در زمانی که موسی(ع) بر آنها ظهور کرد مؤمن به خداي واحد
بودند. تنها تفسیري که میتوان کرد این است که بنیاسرائیل با وجود آنکه به ایمان توحیدي خود بسیار وابسته بودند، تحت تأثیر
مردم کافري که در میان آنها زندگی میکردند قرار گرفتند و شروع به تقلید از آنها و جایگزین ساختن مذهب وحیانی خود با
بتپرستی اقوام بیگانه نمودند. با نگاه به اسناد تاریخی پی میبریم که قوم کافر تأثیرگذار بر بنیاسرائیل، متعلق به مصر باستان بود.
گواه مهم ما بر این نتیجهگیري این است که گوسالۀ طلایی که بنیاسرائیل در زمان غیبت موسی(ع) عبادت کردند، در حقیقت
نویسنده مسیحی کتاب زمان طولانی ،« ریچارد رایفد » . بتهاي مصریان بود ،(Aphis) « افیس » و (Hathor) « هاثر » نسخه عینی از
زیر آفتاب در کتاب خود مینویسد: هاثر و افیس، خدایان گاو نر و ماده، نماد خورشیدپرستی بودند. پرستش این خدایان تنها یک
مرحله از تاریخ طولانی خورشیدپرستی مصر میباشد. گوساله طلایی کوه سینا مدرك کاملًا اثبات شده این موضوع است که
ضیافت ذکر شده به خورشیدپرستی مربوط بوده است. 3 نفوذ بتپرستی مصر به بنیاسرائیل در مراحل متفاوتی روي داد. در نتیجۀ
رویارویی با مردم کامر، طولی نکشید که میل به عقاید رافضی ظاهر گشت و همان طور که در آیۀ بالا بیان شد، آنچه آنها به پیامبر
خود گفتند: اي موسی! همچنانکه خدایانی براي خود دارند، تو هم براي ما خدایانی معین کن. تا ما خدا را آشکارا به چشم خود
نبینیم حرفهاي تو را باور نمیکنیم. 4 آشکار میکند که به پرستش موجودي مادي که قابل دیدن باشد گرایش داشتند؛ درست
همانند آنچه مصریان میپرستیدند. گرایش بنیاسرائیل به بتپرستی مصر باستان بسیار بااهمیت است و بینش خاصی را در ارتباط با
تحریف متن تورات و مبادي کابالا براي ما فراهم میآورد. زمانی که به دقت به این دو موضوع توجه میکنیم، خواهیم دید که در
سر منشأ بتپرستی مصر باستان، فلسفۀ ماديگرا وجود دارد. از مصر باستان تا کابالا بنیاسرائیل زمانی که موسی(ع) هنوز در قید
حیات بود شروع به ساختن شبه بتهایی از آنچه در مصر دیده بودند کردند و به عبادت آنها پرداختند و پس از مرگ موسی(ع)
دیگر ترسی از برگشتن از دین و انحرافات نداشتند. مسلماً این موضوع را نمیتوان به همه یهودیان تعمیم داد، لذا بعضی از آنان
جادوگران فرعون) را که بنیاد عقاید اجتماعی آن زمان را ) « کاهنان مصر » بتپرستی مصر باستان را پذیرا شدند. در واقع آنان عقاید
نام داشت. « کابالا » تشکیل میداد ادامه دادند و ایمان خود را کنار گذاردند. عقایدي که یهود از مصر باستان با آن آشنا گردید
ساختار کابالا درست مانند نظام کاهنان مصر، سري و درونی بود و اساس آن را جادوگري تشکیل میداد. جالبتوجه است که
توضیح کابالا دربارة آفرینش با آنچه در تورات موجود است، کاملًا متفاوت میباشد و تفسیري ماديگرا و مبتنی بر عقاید مصر
فراماسون ترك در این باره میگوید: پیداست که کابالا سالها قبل « مورات از جن » . باستان بوده و به وجود ابدي ماده عقیده دارد
از تورات به وجود آمد. مهمترین بخش تورات نظریهاي دربارة پیدایش جهان است. این تئوري با داستان آفرینش مذاهب توحیدي
با ویژگیهاي مادي « مدار » یا « دایره » و به معناي « سفیراث » بسیار متفاوت میباشد. بر اساس کابالا در آغاز آفرینش چیزهایی به نام
و غیرمادي به وجود آمدند. تعداد آنها 32 تا بود. ده تاي اول نمایانگر منظومۀ شمسی بودند و بقیه نمایانگر انبوه ستارگان فضا این
مشخصه کابالا نشان میدهد که به اصول اعتقادي نجومی مربوط است... . بنابراین کابالا از مذهب یهود بسیار فاصله دارد و بیشتر با
مذاهب مرموز و کهن شرق مرتبط است. 5 یهودیان با پذیرش عقایدي سري و ماديگراي مربوط به مصر باستان که بر جادوگري
استوار بودند، از احکام تورات چشمپوشی نمودند. ایشان شعائر و آداب سحرآمیز دیگر بتپرستان را پذیرا شدند و در نتیجه کابالا
نویسنده انگلیسی کتاب جوامع مخفی و « نستا، اچ، وبستر » . به تعالیمی پنهانی در یهودیت مبدل شد، اما با تورات مغایر بود
صفحه 22 از 54
جنبشهاي ویرانگر مینویسد: جادوگري را که ما میشناسیم کنعانیان قبل از اشغال فلسطین توسط بنی اسرائیل اجرا میکردند.
مصر، هندوستان و یونان نیز طالعبینان و غیبگویان خود را داشتند. یهودیان با وجود لعن و نفرینهایی که در قانون موسی(ع) علیه
جادوگري وجود دارد با نادیده گرفتن هشدارها، گرفتار این بیماري مسري شدند و با تدبیر خود سنت مقدسی را که به ارث برده
بودند با عقاید جادوگري که از دیگر اقوام وام گرفتند، مجروح ساختند همزمان جنبۀ فکري کابالاي یهودي از فلسفۀ مجوسیان
ایران، نئوافلاطونیان و نئوفیثاغورثیان گرفته شد. پس مباحث ضد کابالاها که میگویند آنچه ما امروز از کابالا میدانیم صددرصد
یهودي نیست توجیه پذیر است. 6 در قرآن آیهاي وجود دارد که به این موضوع اشاره میکند. خداوند میگوید بنیاسرائیل
تشریفات و آیینهاي جادوگري و شیطانی را از منابعی خارج از مذهب خویش گرفتند؛ یهود از کار و امداد جادوگري که شیاطین
در عصر سلیمان براي مردم میخواندند و یاد میدادند پیروي میکردند [و آنها را براي پیشبرد مقاصد خود به کار میگرفتند]
سلیمان هرگز به سحر و کفر آلوده نشد، لیکن شیاطین کفر میورزیدند و مردم را سحر و جادوگري تعلیم میدادند و [نیز یهود] از
نازل شد، پیروي میکردند. [آن دو فرشته از طریق باطل کردن سحر، ناچار « ماروت » و « هاروت » آنچه بر دو فرشته بابل به نامهاي
ما وسیلۀ آزمایش » : شیوة کار ساحران را به مردم یاد میدادند.] و به هیچ کس چیزي یاد نمیدادند مگر اینکه قبلًا به او میگفتند
ولی مردم از آن دو فرشته چیزهایی از جادوگري می آموختند «. شما هستیم، کافر نشوید و از این تعلیمات استفادة ناصواب نکنید
که میتوانستند میان زن و شوهر جدایی بیفکنند. آنها [علی رغم نصایح فرشتگان] همان درسهایی را میآموختند که به جاي سود
براي آنها ضرر داشت ولی جز به اذن و خواست خداوند نمیتوانستند به آدمها ضرري بزنند و آنها خود میدانستند که هر کس
خریدار متاع جادو باشد در آخرت بهرهاي از بهشت نصیب او نخواهد شد و بسیار بد بود بهایی که [آیندة] خود را بدان
میفروختند، اگر عقل خود را به کار میبستند. 7 این آیه اعلام میکند که برخی یهودیان، با آنکه میدانستند با کار خود در آخرت
مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، آداب جادوگري را آموختند و پذیرا شدند. بنابراین از قانون خداوند گمراه گشتند و با فروش
روح خود به بتپرستی گرفتار شدند (عقاید جادویی) و به عبارت دیگر ایمان خود را رها کردند. حقایق این آیه مهمترین
خصوصیات یک جدال را در تاریخ یهود شرح میدهد. در این جدال از یک سو پیامبرانی که از سوي خدا براي یهودیان فرستاده
شده بودند و پیروان آنان قرار داشتند و از سوي دیگر یهودیان مغرض که برخلاف فرمان خداوند عمل کردند، به تقلید از فرهنگ
شركآمیز پرداختند و به جاي پیروي از قانون خداوند از آداب فرهنگی آنان پیروي نمودند. اصول الحادي که به تورات افزوده شد
قابل توجه است که در کتاب عهد قدیم (کتاب مقدس یهودیان) به گناهان یهودیان منحرف اشاره شده است. در کتاب غمیا، که
نوعی کتاب تاریخی در میان عهد عتیق میباشد، یهودیان به گناهان خویش اعتراف و چنین به توبه مینماید: و بنیاسرائیل خویشتن
را در جمیع غرباء جدا نموده، ایستادند و به گناهان خود و تقصیرهاي پدران خویش اعتراف کردند و در جاي خود ایستاده، یک
خداي خود را خواندند و ربع دیگر را اعتراف نموده و یهوه خداي خود را عبادت نمودند و شیوع « یهوه » ربع روز کتاب تورات
و بانی و قدیئیل و شنیا و بنی و شربیا و بانی و کنانی بر زمینه لاریان ایستادند و به آواز بلند نزد یهوه خداي خویش استغاثه نمودند. 8
و آنان [پدران ما] بر تو فتنه انگیخته و تمرد نموده، شریعت تو را پشت سر خود انداختند و انبیاي تو را که براي ایشان شهادت
میآورند، تا به سوي تا بازگشت نمایند، کشتند و اهانت عظیمی به عمل آوردند. آنگاه تو ایشان را به دست دشمنانشان تسلیم
نمودي تا ایشان را به تنگ آورند و در حین تنگی خویش نزد تو استغاثه نمودندو ایشان را از آسمان اجابت نمودي و بر حسب
رحمتهاي عظیم خود نجات دهندگان به ایشان دادي که ایشان را از دست دشمنانشان رهانیدند. اما چون استراحت یافتند، بار
دیگر به حضرت تو شرارت ورزیدند و ایشان را به دست دشمنانشان واگذاشتی که بر ایشان تسلط یافتند و چون باز نزد تو استغاثه
نمودند ایشان را از آسمان اجابت نمودي و بر حسب رحمتهاي عظیمت بارهاي بسیار ایشان را رهایی دادي و براي ایشان شهادت
فرستادي تا ایشان را به شریعت خود برگردانی اما ایشان متکبرانه رفتار نموده اوامر تو را اطاعت نکردند و به احکام تو که هر که
صفحه 23 از 54
آنها را به جا آورد از آنها زنده میماند، خطا ورزیدند که و دوشهاي خود را معاند و گردنهاي خویش را سخت نموده اطاعت
نکردند. ... اما بر حسب رحمتهاي عظیم خود تمام ایشان را فانی نساختی و ترك نمودي زیرا خداي کریم و رحیم هستی. 9 و الان
اي خداي ما، اي خداي عظیم، جبار و مهیب که عهد و زحمت را نگاه میداري، زنهار تمامی این مصیبتی که بر ما و بر پادشاهان و
سروران و کاهنان و انبیا و پدران ما و بر تمامی قوم تو از ایام پادشاهان آشور تا امروز مستولی شده است در نظر تو قلیل ننماید. و تو
در تمامی این چیزهایی که بر ما وارد شده است عادل هستی زیرا تو به راستی عمل نمودي اما ما شرارت ورزیدهایم. و پادشاهان و
سروران و کاهنان و پدران ما به شریعت تو عمل ننمودند و به اوامر و شهادت تو که به ایشان امر فرمودي گوش ندادند. و در
مملکت خودشان و در احسان عظیمی که به ایشان نمودي و در زمین وسیع و برومند که پیش روي ایشان نهاده تو را عبادت
ننمودند و از اعمال شنیع خویش بازگشت نکردند. 10 این عبارات میل بعضی از یهودیان را به بازگشت به ایمان به خدا شرح
میدهد اما در طول تاریخ یهود به تدریج بخش دیگري قدرت یافت و توانست بر یهودیان چیره شود و بعدها خود مذهب را کاملًا
دگرگون ساخت. به همین دلیل در تورات و در دیگر کتب عهد قدیم، علاوه بر آنچه در بالا ذکر شد، عناصري وجود دارد که از
خدا جهان را در شش روز از هیچ » تعالیم بدعتآمیز بتپرستان نشأت گرفتهاند. به عنوان نمونه؛ در کتاب اول تورات گفته شده
این بخش «. خدا در روز هفتم به استراحت پرداخت » : این درست و از وحی اولیه به دست آمده است. اما سپس میگوید «. آفرید
ادعایی کاملًا ساختگی است و با عقیده الحادي که صفات انسانی را به خداوند نسبت میدهد منطبق میباشد. خداوند در آیهاي از
قرآن میگوید: و ما آسمانها و زمین و آنچه را که بین آنهاست، در مدت شش روز آفریدیم و این کار بر ما سخت و خستگیآور
نبود. 11 در دیگر بخشهاي تورات نیز نوشتههایی وجود دارد که با احترام شایسته مقام خداوند سازگاري ندارد، به ویژه
بخشهایی که ضعفهاي انسان به دروغ به خداوند نسبت داده شدهاند و خداوند مسلماً فراتر از اینهاست. این نوع قائل شدن جنبۀ
انسانی براي خداوند شبیه عمل کافران است که ضعفهاي بشري را به خداوند موهوم خود نسبت میدادند. یکی از این ادعاهاي
کفرآمیز آن است که ادعا میکند یعقوب(ع) جد بنیاسرائیل با خداوند کشتی گرفت و پیروز گشت. روشن است که این داستان
براي بخشیدن برتري قومی به بنیاسرائیل و به تقلید از احساسات نژادپرستانه شایع در میان کافران ساخته شده است. در کتاب عهد
قدیم گرایش به معرفی خدا به عنوان خداي یک قوم خاص وجود دارد که تنها خداي بنیاسرائیل است، با اینکه خداوند، رب و
پروردگار جهان و همۀ انسانها میباشد. اندیشه مذهب قومی در کتاب عهد قدیم با گرایشات الحادي که در آن هر قبیله خداي
خود را عبادت میکند، مطابقت مینماید. در بعضی کتب عهد قدیم، به عنوان نمونه کتاب یوشع بن نون(ع)، یهودیان به انجام
اعمال خشونتآمیز و موحش علیه غیریهودیان امر شدهاند. فرمان به قتلعام مردم بدون توجه به زنان و کودکان یا سالخوردگان
داده شده است. این نوع وحشیگري بیرحمانه کاملاً برخلاف عدالت خداوند است و یادآور بربریت فرهنگهاي ملحدي که
خداي اسطورهاي جنگ را میپرستیدند، میباشد. چرا این عقاید به تورات رسوخ کردهاند؟ حتماً باید منبعی براي آنها وجود داشته
باشد. حتماً یهودیانی بودهاند که نسبتی بیگانه از تورات را پذیرفتهاند، محترم شمردهاند و احکام ناب را با اضافه کردن آنچه در
گذشته به آن برخوردند، تغییر دادهاند. در حقیقت مبدأ این تغییر، کابالاست که به کمک بعضی یهودیان ادامه یافت. کابالا شکلی
به خود گرفت که باعث شد عقاید مصریان باستان و دیگر بتپرستان به یهودیت نفوذ نماید و در آن گسترش یابد. کابالیستها
مورخ یهودي کابالا « تئودور ریناچ » ادعا میکنند کابالا تنها به توضیح بیشتر رازهاي نهفته در تورات میپردازد. اما در واقع چنانکه
12 بنابراین کشف آثار «. کابالا سمی است که به رگهاي یهودیت وارد میشود و آن را کاملاً در بر میگیرد » ، میگوید
ایدئولوژيهاي ماديگراي مصریان باستان در کابالا غیرممکن نیست. کابالا، تعالیمی مخالف اصول آفرینش خداوند در قرآن بیان
میکند که تورات کتابی الهی است و براي روشنگري انسانها نازل شده است: ما تورات را که در آن هدایت و نور بود، [بر موسی]
نازل فرمودیم. 13 بنابراین تورات نیز چون قرآن دربردارنده علوم و فرامین مرتبط با موضوعاتی چون وجود خداوند، یگانگی او،
صفحه 24 از 54
خصوصیات او، آفرینش بشر و سایر موجودات، هدف از آفرینش انسان و قوانین اخلاقی خداوند براي بشر میباشد. اما تورات
اصلی، امروز موجود نیست. آنچه امروز در اختیار داریم نسخۀ تغییر یافته تورات میباشد که به دست بشر تحریف شده است. قابل
توجه است که تورات واقعی و قرآن اصول مشترکی دارند؛ در هر دو خداوند به عنوان خالق جهان شناخته شده، مطلق است و از
آغاز وجود داشته است. هر چه غیر از خدا مخلوق اوست که توسط او از هیچ به وجود آمده است. او کل جهان، اجرام آسمانی،
ماده بیجان، بشر و همه موجودات زنده را خلق کرده و شکل داده است. با توجه به این حقایق در کابالا به تفاسیر کاملًا متفاوتی
در یکی از کتب خود « لنس اس. اوینز » است. محقق آمریکایی « حقیقت آفرینش » برمیخوریم. تعالیم آن دربارة خدا کاملًا مخالف
دربارة کابالا دیدگاه خویش را دربارة ریشۀ احتمالی این تعالیم چنین بیان میکند: تعالیم کابالا مفاهیم مختلفی دربارة خدا ارائه
خداي ما » منحرف شناخته شدهاند. اصلیترین انگارة دین یهود این است که « ارتودوکس » میدهد که بسیاري از آنها از دیدگاه
به Einsof اما کابالا ادعا میکند در حالیکه خدا در درجۀ اعلی و به صورت یگانهاي توصیفناپذیر که در کابالا «. یکی است
نامیده میشود وجود دارد، یکتاییش لزوماً در تعداد زیادي صورت الهی تجلی یافته: تعدد خدایان کابالیستها « لایتناهی » معناي
به معناي چهرههاي خدا مینامند، چگونگی نزول خداوند از مقام یکتاي لایتناهی به تعدد خدایان، (sefrroth) « سیفراث » این را
معمایی است که کابالیستها بسیار در آن تعمق کردهاند. بدیهی است که این تصویر چند چهره از خدا راه را براي مشرك خواندن
کابالیستها باز میکند؛ اتهامی که آنها را به تندي و نه کاملًا با موفقیت رد کردهاند. در خداشناسی کابالیستها نه تنها دیدگاه
پدر و مادر " :Hokhmah"، "Binah :" تکثر خدایان وجود دارد بلکه خداوند صورت دوگانه مذکر و مؤنث به خود گرفته
آسمانی که اولین شکلهاي خدایی بودند. کابالیستها براي توضیح چگونگی آمیزش این دو و ایجاد آفرینش بعدي، صراحتاً از
استعارههاي جنسی استفاده میکنند. از خصایص جالب این خداشناسی سري این است که بر مبناي آن بشر خلق شده بلکه خود به
گونهاي موجودي خدایی است. اوینز این اسطوره را چنین تشریح مینماید: کابالا تصویر پیچیده خدا را به گونۀ دیگري نیز نشان
میدهد: موجود یگانهاي شبیه انسان، به گفتۀ یک کابالیست خداوند اولین انسان ازلی و نمونۀ اولیۀ آن بود. انسان خصوصیات
درونی، ابدي و الهی و ساختاري مشترکی با خدا دارد. یک رمز شکاف کابالیست این برابري آدم با خدا را تأیید میکند و
میگوید: در زبان عربی ارزش عددي اسامی آدم و یهوه به صورت یکسان 45 است. بنابراین بر اساس تغییر کابالا یهوه مساوي
است با آدم؛ یعنی آدم خدا بود. به این ترتیب اعلام میشود که همۀ انسانها در بالاترین درجۀ درك مانند خدا بودهاند. چنین
خداشناسی، گونهاي از اسطورههاي الحادي را در بر دارد و اساس انحطاط یهود است. کابالیستهاي یهودي مرزهاي عقل سلیم را
چنان نقض کردهاند که حتی میکوشند بشر را خدا بخوانند. به علاوه بر اساس این، الهیات بشریت نه تنها خدایی است بلکه فقط و
فقط یهودیان را شامل میشود و دیگر اقوام انسان به شمار نمیروند. در نتیجۀ این اندیشۀ فاسد در یهودیت که اساساً بر مبناي
اطاعت و فرمانبرداري از خدا بنا شده بود، گسترش یافت و هدفش اقناع خودبینی و غرور یهودي بود. کابالا علی رغم این طبیعت
خود که با تورات متناقض بود، در یهودیت راه یافت و شروع به فاسد کردن آن نمود. یک نکته جالب توجه دیگر دربارة تعالیم
منحرف کابالا، شباهت آن به انگارههاي کفرآمیز مصر باستان است. چنانکه در صفحات قبل بحث نمودیم، مصریان باستان معتقد
بودند ماده همیشه وجود داشته. به عبارت دیگر این اندیشه را که ماده از هیچ به وجود آمده مردود میدانستند. کابالا نیز از همین
عقیده دربارة انسان دفاع میکند و مدعی است انسانها خلق نشدهاند و عهدهدار تنظیم و ادارة وجود خود میباشند. به عبارت
نامید جالب توجه است که این دو مفهوم: مادهگرایی « اومانیسم سکولار » امروزي، مصریان باستان ماديگرا بودند، کابالا را میتوان
و اومانیسم سکولار، از ایدئولوژيهایی میباشند که دو قرن است بر جهان حکمرانی میکنند. باید پرسید چه نیروهایی وجود دارند
که مفاهیم مصر باستان و کابالا را از میان تاریخ کهن به زمان حاضر منتقل کردهاند؟ از شوالیههاي مصر تا ماسونها با اشاره به
شوالیههاي معبد دانستیم که این نظام عجیب صلیبیان تحت تأثیر یک نهاد سرّي در اورشلیم قرار داشت که در نتیجۀ آن مسیحیت را
صفحه 25 از 54
رها نمود و به اجراي آداب جادوگري پرداخت. گفتیم که بسیاري از محققان به این نتیجه رسیدهاند که این سر به کابالا مربوط
نویسندة فرانسوي کتاب تاریخ جادوگري، شواهد تفضیلی در این کتاب ارائه میدهد و اثبات « الیمنس لیواي » میشود. به عنوان مثال
میکند، شوالیههاي معبد اولین گام را در پذیرش تعالیم کابالا برداشتند؛ به عبارت دیگر آنها این تعالیم را به صورت مخفیانه
رماننویس معروف « آمبرتوایکو » . آموختند. 14 بنابراین اصولی ریشهدار مصر باستان به کمک کابالا به شوالیههاي معبد منتقل شد
ایتالیایی این حقایق را در چهارچوب یکی از رمانهاي خود نمودار میسازد. او در داستان خود از زبان شخصیت اصلی چنین بیان
میکند که شوالیههاي معبد تحت تأثیر کابالا قرار داشتند و کابالیستها صاحب رمزي بودند که در فراعنه مصر باستان قابل ردیابی
است. به نوشتۀ ایکو، بعضی یهودیان سربسته رموز خاص را آموختند و سپس آنها را در پنج کتاب عهد عتیق (اسناد پنجگانه) جا
دادند. اما تنها کابالیستها این رمز را که پنهانی انتقال یافته درك میکنند. کتاب زهر که کتاب اصلی کابالا میباشد با اسرار این
پنج کتاب ارتباط دارد. ایکو بعد از بیان اینکه کابالیستها قادرند راز مصر باستان را در اندازهگیريهاي هندسی معبد سلیمان نیز
بخوانند، مینویسند شوالیههاي معبد آنرا از خاخامهاي کابالیست اورشلیم آموختند: فقط گروه اندکی از خاخامها که در فلسطین
باقی ماندند از سرّ آگاه بودند... و بعدها شوالیههاي معبد آن را از آنان آموختند. 15 شوالیههاي معبد با پذیرش مفاهیم کابالا طبیعتاً
با بنیاد مسیحی حاکم بر اروپا سر ناسازگاري یافتند. این ناسازگاري با نیروي مهم دیگري مشترك بود؛ یهودیان. بعد از بازداشت
شوالیههاي معبد به دستور مشترك پادشاه فرانسه و پاپ در سال 1307 ، نظام ساختاري زیرزمینی به خود گرفت اما تأثیرش به
صورت افراطیتر همچنان ادامه یافت. چنانچه قبلاً گفتیم شمار قابل توجهی از این افراد گریختند و به پادشاه اسکاتلند تنها
نفوذ کردند و در اندك زمانی بر آن « لژ وال بیلدرز » پادشاهی که مرجعیت پاپ را قبول نداشت پناه بردند. آنها در اسکاتلند به
لژ » تسلط یافتند، لژ سنن نظام معبد را به خود گرفت و به این ترتیب بذر فراماسونري در اسکاتلند کاشته شد. هنوز هم تا به امروز
شاخه اصلی فراماسونري به شمار میرود. رد پاي شوالیههاي معبد و بعضی یهودیان مرتبط با آنها در مراحل « کهن اسکاتلند
گوناگون تاریخ اروپا قابل ردیابی است. در اینجا بدون پرداختن به جزئیات تنها سرفصلها را بررسی میکنیم. موارد در کتاب نظم
نوین ماسونی بررسی شدهاند. یکی از مهمترین پناهگاههاي شوالیههاي معبد در منطقه پراونیس فرانسه قرار داشت. طی بازداشتها،
بسیاري در آنجا مخفی شدند. از خصوصیات مهم دیگر این منطقه این است که مرموزترین مرکز کابالیسم اروپا میباشد. پراوینس
جایی بود که سنت شفاهی کابالا به کتاب تبدیل شد و ثبت گردید. به عقیدة بعضی مورخان شورش روستایی انگلستان در سال
1381 به کمک یک سازمان مخفی شعلهور شد. محققانی که تاریخ فراماسونري را مطالعه میکنند. همگی بر این باورند که این
سازمان مخفی نظام معبد بوده است. جنبش ذکر شده بزرگتر از یک قیام داخلی و حماسهاي سازمان یافته علیه کلیساي کاتولیک
شورشی را در (John Huss) « جان هاس » بود. نیم قرن پس از این شورش، یک کشیش در بوهیما (جنوب اطریش) به نام
« اویگدور بن آیزاك کارا » . مخالفت با کلیساي کاتولیک آغاز کرد. در پشت پرده این شورش نیز شوالیههاي معبد قرار داشتند
از مهمترین نامهایی بود که هاس در توسعه دکترین خویش تحت تأثیر آن قرار داشت. کارا، ،(Avigdor Ben Isaac Kara)
خاخام انجمن یهودي شهر پراگ و یک کابالیست بود. نمونههایی از این قبیل، حکایت از اتحاد میان شوالیههاي معبد و کابالیستها
جهت تغییر نظام اجتماعی اروپا میکند. این تغییر موجب دگرگونی فرهنگ مسیحی پایهاي اروپا و جایگزینی آن با فرهنگی مبتنی
بر مفاهیم الحادي مانند کابالا گردید. و بعد از دگرگونی فرهنگی دگرگونی سیاسی به میان آمد؛ مثلًا انقلاب فرانسه و ایتالیا و... .
در فصول آینده نگاهی به نقاط تحول مهم تاریخ اروپا خواهیم انداخت. در همه مراحل با حقیقتی روبهرو میشویم که از وجود
نیرویی حکایت میکند که هدفش منحرف ساختن اروپا از میراث مسیحی خود و جایگزینی آن با ایدئولوژي سکولار است و با این
برنامه نیتی جز نابودي نهادهاي مذهبی آن را ندارد. این نیرو تلاش کرد اروپا را به قبول تعالیمی که به کمک کابالا از مصر باستان
دست به دست گشتهاند وادار کند. همانطور که قبلًا اشاره کردیم اساس این تعالیم را در دو گرایش مهم تشکیل میدهند: اومانیسم
صفحه 26 از 54
2. سورة . نگاهی خواهیم انداخت. پینوشتها: 1. سورة اعراف ( 7)، آیۀ 138 و 139 « اومانیسم » و ماديگرایی. در آینده به موضوع
.Richard Rives, Too Long in the Sun, Partakers Pub., 1996, pp. 130-31. 4 .3 . طه ( 20 )، آیات 86 تا 88
Murat Ozgen Ayfer, Masonluk Nedir ve Nasildir? (What is . 5 . سورة بقره ( 2)، آیۀ 55
Freemasonry?), Istanbul, 1992, pp. 298-299. 6. Nesta H. Webster, Secret Societes And
. 9. نحمیا، باب نهم، آیات 26 29 . 8. نحمیا، باب نهم، آیات 2 4 . سورة بقره ( 2)، آیۀ 102 .Subversive Mouements. 7
Mesta H. Webster, Secret Societies And.12 . 11 . سورة ق ( 50 )، آیۀ 38 . 10 . نحمیا، باب نهم، آیات 31 35
Eliphas Levi, Histoere de la Magie, p. .14 . سورة مائده ( 5)، آیۀ 44 .Subversive Movements p. 299. 13
273; Nesta H. Webster, Secret Societies And Subversive Movments. 15. Umberto Eco,
.Foucault,s Penbulum, Translated from the Italian by William Weaver, p. 450
غرب و آخرالزمان - 1
بلافاصله دو موضوع مرتبط اما مجزا را متبادر به ذهن میسازد و این سؤال را « غرب و آخرالزمان » اسماعیل شفیعی سروستانی عنوان
در ذهن شنونده ایجاد میکند که منظور گوینده کدام یک از این دو موضوع است و یا این مقاله کدامین موضوع را مورد بررسی و
مطالعه قرار داده است؛ اول، مفهوم و مصداق آخرالزمان در فرهنگ و ادب غربی (غرب مسیحی) و دوم، رویکرد غرب به موضوع
آخرالزمان، » آخرالزمان در عصر حاضر. موضوع اول نگاه و نگرش حاکم و منتشر در ادب و ادبیات مذهبی غرب را دربارة
مورد مطالعه قرار میدهد و ویژگیهاي کلامی، تاریخی و گاه اجتماعی این بحث را در میان منابع و « منجیگرایی و موعودگرایی
سابقه مذهبی غرب جستوگو میکند در حالی که در موضوع دوم جنبه و وجه اجتماعی و سیاسی پررنگتر از وجه کلامی و
تاریخی موضوع خود را مینماید. آنچه این مقاله بر محور و بنیاد آن استوار شده وجه دوم، یعنی رویکرد غرب در عصر و شرایط
حاضر به موضوع و مفهوم آخرالزمان و جستوجوي علت و انگیزه مخفی پشت این رویکرد است. اگر چه باور به موضوع
آخرالزمان و انتظار ظهور منجی همواره جزء لاینفک حیات فرهنگی و مذهبی عموم ملل جهان و از جمله غرب مسیحی بوده و
مشربهاي مختلف مذهبی علیرغم گوناگونی ادبیات و برداشتها به نحوي بر این نکته تأکید داشته و آن را در میان خود زنده
نگه داشتهاند و بر این باورند که در موقعیت و زمانی خاص در آخرالزمان مردي براي رهایی بخشی انسان از عسرت و بحران و
آلودگی ظهور خواهد کرد، لیکن مجموعهاي از حوادث و عوامل آشکار و نهان از نیمه دوم قرن بیستم میلادي باب گفتوگوي
گسترده در این باره را گشود و سبب شد تا منابع، آرا و ادبیات موجود اما مسکوت و خاموش و مهجور در صورتهاي مختلف
تجدید حیات بیابند و موجب بروز رویکرد جدید و بالنده به موضوع آخرالزمان و منجیگرایی شوند. این توجه و رویکرد محدود و
منحصر به غرب مسیحی (ساکنین امریکا و اروپاي غربی) نبود بلکه به صورتهاي مختلف تجلی و مصادیق این توجه و رویکرد را
در اقصا نقاط عالم و از جمله شرق اسلامی نیز میتوان ملاحظه کرد. تحولات مختلف و چند وجهی (سیاسی، اقتصادي، فرهنگی،
اجتماعی و در عرصۀ طبیعت) نه تنها مسبب طرح مباحثی چون: آخرالزمان، پایان تاریخ، آینده جهان، حکومت جهانی و جهان
،« سینماي غرب » آینده و ضرورت آمادگی براي استقبال از منجی موعود شد بلکه، موجب بروز: 1. ادبیات مخصوص این عناوین در
2. توسعه شبکههاي رادیویی و تلویزیونی مذهبی به قصد گفتوگو دربارة ظهور منجی، 3. توسعه فعالیتهاي تبلیغی و تبشیري
مذهبی با نگرش به آخرالزمان، 4. ظهور آموزههاي آخرالزمانی و مذهبی در ادبیات سیاسی سیاستمداران غربی، و بالاخره؛ 5. بروز
موج گرایش به منجیگرایی و ادبیات انتظار در میان عموم ملل و نحل منتشر در جغرافیاي خاکی جهان شد. عموم پژوهشگرانی که
موضوع بروز بنیادگرایی در غرب و به ویژه امریکا را (طی دهههاي 60 و 70 میلادي به بعد) مورد مطالعه قرار میدهند به خوبی
صفحه 27 از 54
واقف به نحوة بسط و بروز بنیادگرایی در سینما، رسانههاي عمومی و فعالیتهاي اجتماعی و حتی سیاسی در غرب هستند. جریانی
که طی همین مقاله مصادیق و آمار فراوان آن مطرح و بررسی میشود. صرفنظر از رویکرد جدید و جدي غرب -به صورت عام-
و مستکبرین پشت پرده -به صورت خاص- به این موضوع، امروزه شاهد گفتوگوي وسیع از آخرالزمان و قریبالوقوع بودن ظهور
منجی آخرالزمان در میان سایر ملل و از جمله شرق اسلامی نیز هستیم چنانکه در ایران اسلامی، طی ده سال اخیر، بیش از تمامی
ادوار گذشته باب گفتوگو از این موضوع باز شده و آثار فراوانی نیز منتشر شده است؛ اما چرا این همه گفتوگو؟ عوامل مؤثر در
بسط گفتوگو از آخرالزمان عواملی چند در بسط گفتوگو و کنکاش همه جانبه دربارة آخرالزمان، ظهور منجی، کیفیت ظهور و
پیامدهاي آن مؤثر است. چند وجهی بودن این امر، آن را نسبت با سایر موضوعات و مباحث متفاوت میسازد. در میان جملۀ
و وقت گشوده شده نباید غفلت کرد. شاید سایر عوامل به تبع این امر حادث شدهاند. وقت همان بخت « مشیت خداوندي » عوامل، از
جناب حافظ شیرازي که وقتی روي مینماید، همه موانع را دور میسازد، نا ممکنها را ممکن میسازد، شرایط « دولت بیدار » . است
ذاتی وجود آدمی است و امر « انتظار » موافق را ایجاد میکند و قلبها را مساعد همراهی میکند. نباید از نظر دور داشت که
و ضرورت « آینده » مشترك میان عموم ملل است که خارج از ظرف زمان و مکان به عنوان محرکی قوي انسان را متوجه و متذکر
میسازد. از همین روست که وجوه مختلف آن را در میان آثار فرهنگی همه اقوام میتوان ملاحظه کرد لیکن گاه « نیل به کمال »
غفلت چون خاکستري آن را میپوشاند و وقتی دیگر حوادث و شرایطی آن را چون اخگري سرخ نمایان میسازد. با تذکر دربارة
این موضوع عوامل زیر را براي کنار رفتن این خاکستر و گرد و غبار میتوان برشمرد: 1. ظهور تمام قد بحران و بنبست در مناسبات
فردي و جمعی مردم. 2. ورود به هزارة جدید و احیاي اندیشۀ هزارهگرایانه. 3. رویکرد گستردة ساکنان غرب به معنا، مذهب و
منجیگرایی. 4. ظهور مصادیق پیشگوییهاي پیشینیان دربارة عصر ظهور در عرصههاي مختلف. 5. گفتوگو از پایان تاریخ در
مطالعات اجتماعی- سیاسی. 6. مشیت الهی و... . عوامل دیگري را به این مجموعه میتوان افزود. هر یک از این عناوین به تدریج
پرسش کرد و به این سؤال جواب « گفتوگو از پایان » مورد بررسی قرار خواهد گرفت اما پیش از هر گفتوگو میبایست از خود
داد که چرا انسان اینگونه ازپایان پرسش میکند، و منشأ این سؤال کجاست؟ . ظهور تمامقد بحران و بنبست پرسش از سرانجام و
پایان سیر و سفر دراز انسان در عرصۀ زمین و گسترة تاریخ، متقدم، پرسابقه و ذاتی وجود بشر است. به همان سان که انسان از
نیز پرسش میکند. اساطیر و ادیان هر کدام به نوعی پاسخگوي این سؤال ناگزیر بودهاند. این « مقصد و پایان » میپرسد از « مبدأ »
عبارت ترجمۀ شاعرانه و زیبایی نزد مولوي دارد: از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟ این پرسش و
پاسخ ناظر بر دو وجه است. وجهی ناظر بر سرانجام غایی آمد و شد انسان در عرصۀ زمین است. رازي ناگشوده و سر به مُهر که به
قول حکیم طوسی فردوسی دستیابی به پاسخ مناسب مشروط به گذر از نشئه دنیا و نیل به نشئه آخرت است. همه تا در آز
رفته فراز به کس وا نشد این در راز باز به رفتن مگر بهتر آیدت جاي چو آرامگیري به دیگر سراي این پرسش ذاتی برخاسته از
روح بیقرار آدمی است که هماره سر در پی کشف راز هستی دارد و همین جستجو و تمنا او را از سایر موجودات متمایز میسازد و
به عنوان جوینده و کاشف راز معرفی مینماید. تلاش و مجاهدة متفکران و بزرگان اهل معرفت هماره مصروف نیل به راز بزرگ
هستی، پرسش از وجود و حقیقت هستی است. اما در وجه دوم، این پرسش متوجه سرانجام زندگی در عرصۀ خاك، فصل پایانی
حیات و آخرین مرحله از زیستن در زمین (در دو وجه شخصی و عمومی) قبل از ورود به عالم آخرت است. چنانکه اشاره شد
نیز به نحو دیگر سعی در « نحلهها و فرق غیردینی » به نحوي و « ادیان، ملل و مذاهب آسمانی » به نحوي و « بینش اساطیري »
را براي پیروان خود ترسیم نموده و ویژگیهاي آن را « آینده » از « تصویري » پاسخگویی به این پرسشها داشتهاند چنانکه هر یک
است. پرسش از حقیقت « پرسش انسان » برشمردهاند. امهات منابع فرهنگی و دینی شرقی به ویژه اسلامی ناظر بر پاسخ حقیقی به
و « نیست انگاري » ،« خودباوري » هستی، راز هستی و بالاخره سرانجام آمدن و شدن، پاسخ دین به این پرسش عاري و پیراسته از
صفحه 28 از 54
است و در امان از آلودگی به زندگیاي مملو از غفلت « متذکر مرگ » است. این پرسش متعلق به انسانی است که « رویکرد به دنیا »
و رفاه، او که رویی به قبرستان و نگاهی به مرگ دارد و در مجاهدتی بزرگ در پی جستن راهی براي رویارو شدن با مرگ، کشف
میشناسد و مستغنی از کلام « فعّال ما یشاء » راز و نیل به رستگاري است. در عصري که بشر مبتلاي خودبنیادي است و خود را
آسمانی، از این پرسش خبري نیست و در مقابل گریز و غفلت از این پرسش از سر و روي انسان میبارد. همه آنچه پیرامون او را
زندگی مرگآلودي که انسان در آن » ، میافزاید. به قول استاد سید احمد فردید « مرگ » گرفته نیز به نحوي بر گسترة غفلت او از
2. در این « این زندگی منتهی به لذتپرستی، ارادة معطوف به قدرت به مرض و بیماري میانجامد » ،« گورستان را فراموش میکند 1
را جلوهگر میسازد، انسان در پی رفاه و غافل از مرگ است. سیري تمام در ظاهر و « تاریخ غرب » نوع از زندگی که تمامیت
ظاهرپرستی و رفتوآمدي تمام در باطل. این جمله شگفت استاد فردید، پرده از واقعیتی شگفتتر نیز بر میدارد: در این وضع و
تاریخ، مستضعف نیز میخواهد جاي زندگی مرفه و مرضناك بورژوازي را بگیرد. گوئیا گوي سبقت را همگان از هم میربایند.
« دغدغه و خلجان نفسانی » روح که حاصل دریدن پرده غفلت و پندار است، مبدل به « نگرانی » همۀ ،« زندگی کثیف » در این نحوه از
در « انسان شرقی » و « شرق » بیفکر و ذکر براي تصرف و تملک دنیا. هیهات که « عمل » میشود. و همۀ همّ انسان مصروف دنیا و
در سایه و حاشیه فرو رفته است. انسان شرقی هم دیگر شناساي شرق نیست. در غفلت از « تاریخ غربی » وقت غلبه، سیطره پررنگ
حقیقت شرق و دینداري سر در پی رفاه و مدرنیته و دنیامداري گذراده است و به تبع روشنفکران و فراماسونرها و اولاد اسرائیل،
دریافتها و معارف دینی را با ادب و ادبیات غربی ترجمه میکند؛ جملگی را سکولاریزه میسازد، دنیوي میکند، ترجمهاي دنیوي
غربی کند. در چنین « فرهنگ و مدنیت » و صرفاً این جهانی از دین و اقوال اولیاي دین ارائه میدهد تا با آسودگی خاطر سیر در
وضعی انسان شرقی در غفلت تام، جملۀ مفاهیم دینی را از درون تهی و معادل نفسانی و شیطانی غربی را بر آن حقایق اصیل پوشاند
و دست آخر خود را به ظاهري بدون باطن دلخوش میسازد. به اقتضاي این تاریخ و حسب غفلت از تفکر و تأمل دربارة امور کلی،
انسان غربی مشغول و مبتلا به امور جزئی شد و تلاشی پیگیر و لاینقطع را براي نیل به قدرت، بهشت زمینی و آبادانی دنیا آغاز کرد.
او قرار گرفت و به تبع این وضع، نزاع قدرتطلبانه براي تغییر عالم و تصرف در زمین « مرکز توجه » تا آنجا که این میل نفسانی در
3 شناخت که در عصر مدرن در قالب کلکسیون و « عصر جدال و رقابت ایدئولوژيها » در گرفت و شاید بتوان این عصر را با عنوان
مجموعهاي از دستورالعملهاي سیاسی اجتماعی بریده و منقطع از تفکر و دین در اندیشه و هواي تغییر جهان ارائه شدند. طی پنج
قرن گذشته و پس از رنسانس در اروپا و دویست سال اخیر در شرق و سرزمینهاي اسلامی تمامی همّ انسان معطوف به انکار
وحشتناك فراموش شده است. هیچ چیز (relitivism) ساحت معنوي و عرشی عالم شده است. همه چیز در یک نسبیت انگاري
قابل اطمینان و یقینی جز اراده و اهواي نفسانی انسان وجود ندارد 4. سوسیالیسم، فاشیسم، ناسیونالیسم، لیبرالیسم و سوسیال
دموکراسی، جملگی به عنوان ایدئولوژيهاي مبتنی بر تفسیر اومانیستی و انسان مداري از عالم و آدم، بارزترین دستورالعملهاي
سیاسی و اجتماعی قرون جدید را پیشنهاد و سالهاي متمادي بشر مفلوك را به خود مشغول کردند. جملۀ این ایدئولوژيها به قول
با هدف تغییر جهان پاي در میدان گذاردند و میدان پرکشمکش و پرغوغایی را ایجاد کردند 5. سلب حیثیت معنوي از « مارکس »
آزاد ساخت لیکن سرگشتگی و حیرانی را روزيِ او ساخت تا در اشتغال « تعهد دینی » هستی در تاریخ جدید غربی، انسان را از
همه هستی و سرمایههاي وجود خود را از دست بدهد. با مطالعهاي « سیاست، توسعه، مدرنیته و نزاع بیپایان قدرتطلبانه » بیوقفه در
ساده در تاریخ ایدئولوژي میتوان دریافت که ارمغان جملۀ ایدئولوژيها در چهار عبارت ساده: بازي سیاسی، تلاش براي توسعه،
بدون اتکا به ،« عمل » شهوت مدرنیته و بالاخره نزاع بیپایان براي قدرت بیشتر خلاصه میشود. این همه به معنی اشتغال مداوم به
و نوعی عملزدگی (پراگماتیسم) بیوقفه بود که طریق هرگونه آگاهی و معرفت از طریق تفکر و دین را براي انسان سد کرد. « نظر »
شاید به همین جهت است که انسان علیرغم دستیابی به تکنیک و تکنولوژي، همه آرامش جان را از دست داده است. این سخن
صفحه 29 از 54
نیست. عمل در تاریخ بحرانزده غربی، ناظر بر هیچ حکمت، دین و حتی فلسفه به معنی « انفعال » ناظر بر تأیید و تأکید بیعملی و
اصیل لفظ نیست. این عمل، متکی به صورتی و سایهاي از تفکر فلسفی یعنی ایدئولوژي (غاصب دین و حکمت) عین ظهور امارگی
با تکیه بر حکمت « حکمت عملی » به عنوان « سیاست مدینه » ، نفس است. ورنه از دوران کهن و در میان متقدمین از میان فلاسفه
نظري امر تدبیر در امور ملکی و تنظیم مناسبات و معاملات مردم را عهدهدار بوده است. در واقع همراهی و پیوستگی تمام میان عمل
و نظر به تمامی اعمال معنی و سمت و سوي متعالی و حکیمانه میبخشید و مانع از ظهور و بروز آمادگی و در نتیجه اغتشاش و
به عنوان نظامنامه و پشتوانۀ ضعیف، نفسانی و سست عمل در تاریخ معاصر، متکی به « ایدئولوژي » . بحران مناسبات میشد
خودبنیادي است. از این رو، این عمل، ره به دیاري روشن و سرانجامی میمون نمیپوید. به عبارتی این عمل، عمل علی(ع) 6 و
باشد. تکیهگاه عمل اطاعت و بندگی در حوزه معارف دینی دیانت و معرفت است « طاعت » انبیاي عظام الهی نیست که مترادف با
میشود. حسب سنت « ارادة معطوف به حق » و « عبودیت » و از همین منظر، تجلی بندگی در عمل فردي و جزئی، منجر به ظهور
لایتغیر هستی 7، عمل متکی به ایدئولوژي بریده از دیانت، عین انانیت و خودبنیادي است و بحران نتیجۀ قطعی و محتوم آن. 8 حاصل
امپریالیسم و استکبار ورزي است. خواه در ،« ارادة معطوف به قدرت » ، محتوم ایدئولوژي به هر نحو و صرفنظر از عنوان و مبدع آن
هیتلر ظهور کند و یا موسولینی و یا کاپیتال دموکراسی امریکایی. عوامل مؤثر در تحولات اجتماعی غرب و شروع تاریخ جدید•:
جنگهاي صلیبی • فتح اندلس • کشف قاره امریکا 1517 1492 نتیجه•: احیاء منابع کهن فلسفی یونان • مشاهده تجربه پیشرفت
مسلمین • شکلگیري بوژروازي • ایجاد انگیزه براي تغییر نتیجه •: جنبش عقلی رنسانس 1700 1400 • جنبش امانیسم
1517 1469 • پروتستانتیزم 1564 1517 • روشنگري 1900 1700 • انقلاب فرانسه 1815 1788 نتیجه •: تولد نظام معرفتی جدید•
بسط فرهنگ غربی و لیبرالیسم • شکلگیري امریکا • شروع استعمارگري • غلبه متدولوژي و علوم جدید • شکلگیري تمدن
است و درهم ریختگی، آشوب و انفعال محصول طبیعی و ناگزیر آن. « تزاحم و بنبست » غربی بیگمان بحران حاصل و محصول
به مشی عمومی مردم در خود و با خود « خودکامگی و خودبنیادي » خروج از اعتدال و مشی در طریق افراط و تفریط و تبدیل شدن
تزاحم، بنبست و بحران را خواهد داشت. اگرچه در هر دورهاي حسب شرایط مختلف نحوي بحران و تزاحم گریبان ابناي بشر را
گرفته لیکن انباشت بحران و چندوجهی بودن آن در یک مقطع ویژة زمانی ما را متذکر ظهور تمام قد بحران و بنبست ساخته است.
رو به رو « مسایلی » تا پیش از این گرچه خودکامگی و خودبنیادي انسان بریده از وحی و غافل از غیب عالم و عالم غیبی را با
میساخت اما شیفتگی در برابر دستاوردهاي علوم جدید و تکنولوژي باعث بود تا حل مسئله را از همان دستاوردها بخواهد، لیکن
در شرایطی که ما از آن گفتوگو میکنیم حل کنندة مسئله نیز خود درگیر با بحران شده، به گونهاي که تصور میشود به تمامی
انسان به برده و عبد بیچون مخلوق دست خود تبدیل شده است. اما صورتهاي مختلف این بحران را در وجوه نظري، فرهنگی و
تمدنی میتوان ملاحظه کرد. و شاید بتوان گفت فراگیري، ژرفا و چندوجهی بودن بحران مستولی و جاري در عصر حاضر
دانست. بحران ایدئولوژیک در بررسی و مطالعه صورتهاي مختلف « بحران در تاریخ غربی » یا « تاریخ در بحران » ، نشانههاي بارز
را مقدم داشتهام. چه، بحران « بحران یا بنبست ایدئولوژي » بحران که حیات فرهنگی و مادي انسان را در خود گرفته، گفتوگو از
در صورتهاي مادي حیات و تباهی مدنیت مرهون بحران در عرصۀ حاکمیت است. از این نکته نمیتوان غفلت ورزید که به دلیل
بحران در عرصۀ فرهنگی، بحران در عرصۀ تمدن را در پی دارد به همان ،« تفکر، فرهنگ و تمدن » نسبت و ارتباط طولی سه ساحت
سان که اقوام، قبل از آنکه از حیث فرهنگی مبتلاي بحران و گسست شوند، در ساحت و عرصۀ تفکر و نظام نظري دچار بحران
میشوند. این ارتباط و نسبت در انجام اصلاحات و احیاگري و انقلاب نیز وجود دارد. اصلاحات و احیا، قبل از آنکه از عرصۀ
تمدن و مناسبات و معاملات مادي آغاز شود، در گرو اصلاحات فرهنگی و احیاگري در این ساحت است ورنه انجام هر عملی و
ارائه هر نسخهاي بر حجم اختلاط، اغتشاش و بالاخره گسترة بحران میافزاید. اقوامی که کپیهبرداري از صورتهاي تاریخی گذشته
صفحه 30 از 54
را شرط کافی براي تجدید حیات میشناسند همواره در طریق بحران و ازدحام و تزاحم گام میزنند. در بدو تاریخ جدید غربی،
قرون 15 و 16 م. خلع ید از دین و گسترش سکولاریزم، موجب بود تا بشر با مشی در طریق خود بنیادي، دریافتهاي حاصله از عقل
کمی در تجربهگرایی را بیدخالت حجت آسمانی و وحیانی، براي دستیابی به کمال، امنیت، عدالت و بهرهمندي کافی بشناسد. از
به عبارت دیگر سیاست مدینه بسنده کردند. از همین جا، « مناسبات اجتماعی، سیاسی » این رو به همین دریافتها نیز براي تنظیم
قراردادهاي اجتماعی و میثاقنامهها، منبع و مشرب اولیه تنظیم و تدوین مناسبات شدند به تبع این وضع و پس از آن، گونههاي
عهدهدار سیاست مدینه و تنظیم مناسبات سیاسی و اجتماعی شدند و هریک براي چندي با پیشنهاد پروژهاي « ایدئولوژي » مختلف
جماعت انسانی را به امید دستیابی به گونهاي از برخورداري،عدالت و امنیت به دنبال خود کشیدند. در حقیقت، انسان غربی به تبع
« خیر » را از مجراي مجموعهاي از ایدئولوژيها جستجو کرد در حالی که آنچه از آن به عنوان « خیر » ، روشنفکران و برخی فیلسوفان
یاد میکرد، جز پندار نبود. چه، حسب سنت لایتغیر هستی، جملۀ توانایی جسمی و تراوشات ذهنی انسان، به علت نقصان و اسارت
در ضعف حدود خاص ناتوان از درك همه ساحات وجود و کشف وجوه آشکار و نهان هستی بود و امکان بالقوه برآوردن عموم
نیازهاي مادي و فرهنگی انسان را نداشت. اگر چه برخی پژوهشگران به دلیل توجه به بنیادهاي فلسفی، ایدئولوژي را تنها به مثابۀ
زیرساخت نظامهاي سیاسی، اجتماعی مبتنی بر رویکرد نازیسم، فاشیسم و کمونیسم میشناسند و لیبرالیسم را از جغرافیاي
با خود و در خود دارند منفک میشناسند لیکن باید توجه داشت که « نظام ارزشی و نگاه فلسفی » ایدئولوژيهاي نامبرده که نوعی
در نیمه قرن پانزدهم میلادي، غرب، قدم در میدانی « رنسانس » در دوران جدید تاریخ غربی با سپري شدن قرون وسطی و شروع
نظام خودبنیاد بشري براي تنظیم مناسبات سیاسی اجتماعی، نگاه به آینده و » گذارد که هیچگاه مستغنی از ایدئولوژي به مثابۀ
پروتستانتیزم در نیمه اول قرن « نهضت اصلاح دینی » نبوده است چنانکه واسپس « اصلاح روابط مبتنی بر قوانین خود ساخته بشري
با هدف تغییر شیوة اندیشیدن فراهم آمد. بشر غربی با گذار از «. روشنگري قرن 18 م » شانزدهم میلادي، زمینۀ شکلگیري جریان
منازل رنسانس، امانیسم و پروتستانیزم به عصر روشنگري رسیده بود. عصري که اندیشه تحلیلی، انتقادي را به جاي اندیشه
اسطورهاي [و دینی] گذارد. 8 جملۀ مدافعان و منتقدان روشنگري، بر این اصل پاي میفشارند که شالودة روشنگري قرن 18 م. بینش
این جهانی است و اساساً روشنگري ایدئولوژي این جهانی است. 9 روشنگري، به مدد نقد و جدل و تردید در تعیینات دینی، خود را
از دست اصول ثابت دینی خلاص کرد تا جهان مطلوب و مفروض خود را به مدد عقل و خرد خودبنیاد بر ویرانههاي معبد و کلیسا
را « تجربه و تغییر دائمی » بسازد. 10 این بنا بر شالودة جدل و مجادلۀ نفس آدمی استوار بود و از این رو در خود و با خود فلسفۀ
نویسنده کتاب ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب در مقدمهاي که براي بررسی مبانی فلسفی لیبرالیسم آورده ،« آنتونی آر بلاستر » . داشت
تقسیم شدهاند. بر این منوال « تجربهگرا » ا و « عقلگر » مینویسد: در بیشتر متون فلسفی، فلاسفۀ قرن هفدهم و هجدهم به دو گروه
دکارت، اسپینوزا و لایپنینس عقلگرا لقب گرفتهاند، وبیکن، هابز، لاك و بعدها هیوم، بنیانگذاران و حافظان سنت تجربهاي
عمدتاً انگلیسی قلمداد شدهاند. در دنیاي انگلوساکسون تا به امروز حرمت تجربهگرایان محفوظ مانده و آثارشان مطالعه میشود. 11
مبانی آکادمیک تجربهگرایی، خود بخشی از تاریخ لیبرالیسم است. تفاوتهاي میان این دو گرایش نیز به نوبۀ خود براي لیبرالیسم
واجد اهمیت است. گرچه براي منظور کنونی، فصل مشترك این دو سنت بیش از تفاوتهاي آنها اهمیت دارد: این فصل مشترك،
تأکید بر تجربۀ فردي به عنوان مبناي علم و یقین است [خود بنیادي] در نظر گرفتن تجربۀ حسی فرد به مثابۀ مبناي معرفت [استغناي
از وحی]، هستۀ تجربهگرایی لاك را تشکیل میدهد. دکارت نیز از خرد آغاز کرد. جانشینی انسان به جاي حق، تبدیل دین به
قانون، تصرف جایگاه ارزشهاي خدایی توسط اصالت سود و ترقی و بالاخره تبدیل مذهب به اخلاق هدونیسم 12 (لذتجویی،
تاریخ جدید » یا « عصر جدید » لذتگرایی)، چهار رکن فرهنگی و پس از آن تمدنی عصري را تشکیل دادند که از آن با عنوان
یاد میکنیم، تاریخی که اینک به تمامی در بحران گرفتار آمده است. پینوشت ها: 1و 2. قردید، احمد، دیدار فرهی و « غرب
صفحه 31 از 54
در « ایدئولوژي » 3. شایان ذکر است که به دنبال ترجمۀ ناقص واژة . فتوحات آخرالزمان ، چاپ و نشر منظر، صص 271 270
توسط « ایدئولوژي » سالهاي اخیرنوعی اغتشاش در فهم بسیار معانی و مفاهیم فلسفی و دینی را سبب بوده است. براي اولین بار واژة
علم بررسی تجربی » به سال 1796 میلادي ابداع گردید. و مراد از این واژه « دوستوت دوتراسی » یک پوزیتویست فرانسوي به نام
تجربهگرایی بر این ایده مبتنی است که اطلاعات و دادههاي حسی به «. افکار و اندیشهها با روشهاي تجربهگرایی (امپریسم) بود
و معرفت به شمار میروند. کارل مارکس در سال 1846 م. در کتاب ایدئولوژي آلمانی این واژه را مترادف « شناخت » مبناي
باورهاي کاذب و باطل که حقیقت امور را از فهم آدمی پنهان میکنند به کار گرفت. جامعهشناسان سیاسی معاصر، ایدئولوژي را »
مترادف نظام منسجمی از آرا و افکار که مشمول گسترة هستی شناختی، اخلاقی و سیاسی معاصر، ایدئولوژي را محصول عصر
در کتاب ایدئولوژي چیست [ترجمه علی اسدي، شرکت سهامی انتشار، ص 5] ایدئولوژي را « بشلر، ژان » تجدد میدانند چنانکه
اساساً محصول عصر تجدد و فراگرد دنیوي شدن فرهنگ تعریف میکند. امروزه در ایران، در ادبیات سیاسی، ایدئولوژي را حمل بر
5. زرشناس،شهریار،فلسفه، سیاست و ایدئولوژي. 6. من نمیگویم ایدئولوژي غلط است، . میکنند. 4. همان ص 470 « تفکر دینی »
شروع میشود و ایدئولوژي در عمل است اما عملی که نمیتوان گفت عمل « جهانبینی » در غرب ایدئولوژي با تمام شدن
علیابیطالب است. یعنی بگوییم ایدئولوژي علی؛ دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان. 7. سیر عزلت و غیبت دین از صحنه مناسبات
اجتماعی و سیاسی غربی از سالهاي اولیۀ قرن پانزدهم میلادي با پشت سر نهادن نقاط عطف مهمی چون: رنسانس، امانیسم،
نهضت اصلاح دینی و انقلاب فرانسه شروع و ساحات مختلف حیات فرهنگی و مادي را در نوردید و در قرن هجدهم با غلبۀ
به تمامی آشکار گردید. در سال 1794 م. به طور رسمی کنوانسیون ملی فرانسه به دنبال انقلاب 1785 م. دخالت کلیسا « روشنگري »
را در امور سیاسی ممنوع ساخت و در سال 1905 م. به دنبال آن قانون، دخالت کلیسا به حداقل رسید و نظام سکولار بر عموم
10 . همان . 9. همان ص 29 . نهادهاي اجتماعی سایه افکند. 8. کاسیرز، ارنست، فلسفۀ روشنگري، ترجمه یدالله موقن، ص 27
لذتگرایی. hedonism 12 . هدونیسم . 11 . آنتونی آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، نشر مرکز، ص 190 . ص 19
مذهب اصالت لذت.
تصویر مسلمانان در سینماي هالیوود
درآمدي بر اهریمن سازي مسلمانان در رسانه هايغربی محمد رضایی یزدي دانشجوي دکتراي مطالعات آمریکا دانشگاه بیرمنگام
به همت صداي جمهوري اسلامی ایران و دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه تهران « همایش بینالمللی دین و رسانه » : انگلستان اشاره
به مدت سه روز در تاریخ 22 تا 24 آبانماه و با سخنرانی استادانی از دانشگاههاي ایران و خارج کشور برپا شد. دو مورد از مقالات
این همایش به نقش سینماي هالیوود در دنیاي رسانه که از یک سو تخریب چهره مسلمانان و افراد دیگر سو معرفی آمریکا به عنوان
سرزمین موعود را دنبال میکند، اختصاص داشت. آنچه در پی خواهد آمد چکیدة دو مقاله یاد شده است. با امید اینکه در آینده
بتوانیم متن کامل این مقالات را تقدیم خوانندگان عزیز موعود کنیم. امروزه قدرت پیام از اساسیترین عوامل اقتدار اجتماعی
محسوب میگردد و در اختیار داشتن رسانه وتعیین سیاست و استراتژي آن از جمله اقداماتی است که ارباب سیاست، اقتصاد و
فرهنگ را در رقابت با هم به تلاش در تصاحب مالکیت آنان واداشته است در این راستا، نظریههاي مختلف در زمینه مدیریت
معتقد است که تنها کارکرد رسانههاي ارتباط جمعی ساخت و تغییر نگرشها، مطابق با « سایبرنتیک » ارتباطات به ویژه با رویکرد
الگوهاي مطلوب تعریف شده میباشد، بلکه این رسانهها میتوانند بر پایۀ حجم کمّی و سطح کیفی اطلاعات و پیامها، نقش اساسی
در تسهیل و تسریع مکانیزم کنترل اجتماعی ایفا کند. شرایط پس از دوران جنگ سرد، به ویژه ظهور انقلاب اسلامی ایران و
گرایشات عمیق اسلامی در سطح دنیا، خاصّه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروي و زوال مارکسیسم، آمریکا را به تلاش
صفحه 32 از 54
گستردهتر براي تک بعدي نمودن نظام جهانی و جایگزینی پروژة آمریکایی شدن بر فرایند جهانی شدن واداشت. در این راستا
رسانههاي آمریکایی - به ویژه سینماي هالیوود - که از قدرت و جذابیت بالایی برخودار است، به عنوان عمومیترین ابزار این
پروژه به میدان آمد تا نظریۀ آمریکایی شدن انسان و جهان را تحقق بخشند. مجموعه نکات فوق (نگاه نظري و ساختار جهانی
موجود) سبب شد اینجانب و همکارانم با بررسی صد و پنجاه فیلم به تحقیق پیرامون تصویر مسلمانان در سینماي هالیوود طی حدود
یک قرن گذشته بپردازیم. بر پایه تحقیق مذکور میتوان چنین اظهار نمود: اولا،ً هالیوود عمدتاً مسلمانان را عرب معرفی میکند،
حال آنکه حدود پانزده درصد مسلمانان عرب هستند. در این تصویر همه مسلمانان (اعراب) شبیه هم بوده و تفاوتی در شکل و
اخلاقیات آنان وجود ندارد. ثانیاً تصویر ارائه شده از مسلمانان در سینماي هالوود مشخصاً به سه دوره تاریخی تقسیم میگردد: - از
ابتداي تأسیس هالیوود تا شکلگیري دولت صهیونیستی. - از مان شکلگیري دولت صهیونیستی تا ظهور انقلاب اسلامی - از ظهور
انقلاب اسلامی به بعد به ویژه پس از یازدهم سپتامبر. در دورة نخست سینماي هالیوود، مسلمانان را عمدتاً به صورتانسانهاي
غیرمتمدن، بدوي و احمق معرفی میکند. در دوره دوم علاوه بر تصویر نخست، مسلمانان را عمدتاً به صورت انسانهاي غارتگر و
وحشی نشان میدهد که یا پولدارانی احمقند و یا قدرتمندانی بیرحم. در دوره سوم علاوه بر تصاویر قبلی شخصیت مسلمانان را
عمدتاً به صورت خشکمقدسان افراطی، متنفر از یهود و مسیحیت و بالاخره تروریست نشان میدهد. زنان عرب نیز عمدتاً به
صورت رقاصه، جادوگر، فاحشه و جنسی زبون و ذلیل معرفی شدهاند. این تصاویر توسط هالیوود و شرکتهاي اقماري وابسته به
آن طی سالهاي گذشته مرتباً تکرار و تبلیغ شده است. بر اساس مطالب فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که: آمریکا با ابزار رسانهاي
خود به ویژه هالیوود به عنوان نماد رسانهاي آمریکا در صدد است: - تیپولوژي و تصویر موجود مسلمانان را اهریمنی نشان دهد. -
از وراي این تصویر به توجیه سیاستهاي استعماري خود در سلطه بر کشورهاي مسلمان (به ویژه کشورهاي عربی) و مهار و کنترل
امکانات آنان بپردازد (چرا که سالها با نام تمدن و توسعه به تاراج ذخایر نفتی و معادن کشورهاي مسلمان پرداخته است). - با تبلیغ
این تصویر و جهانی نمودن آن باعث گردد مسلمانان در باورهاي خود متزلزل، نسبت به تظارهارت دینی و شعائر اسلامی گریزان و
در پايبندي به سنتهاي اصیل بیثباتتر گردند که این خود عامل مهم در کتمان هویت اسلامی و پذیرش و آلودگی به هویت
آمریکایی است. - و از همه مهمتر با تکیه بر تیپولوژي موجود (تصویر اهریمنی) به ارائه و تبلیغ تیپولوژي مطلوب (تصویر
آمریکایی) از مسلمانان بپردازند. سیاست آیندة آمریکا در راستاي گسترش الهیات نو ظهور خود، تبلیغ اسلام آمریکایی است که در
این راستا نقش تولیدات آیندة هالیوود با بهکارگیري هنرپیشههاي مسلمان و تبلیغ الگوها و هنجارهاي دینی آمریکایی بسیار مهم
میباشد. هالیوود و الهیات جدید آمریکایی نگاهی به نقش هالیوود در معرفی آمریکا به عنوان بنیاسرائیل جدید محمد رضایی
یزدي، لادن مختار زاده این مقاله بر این نکته متمرکز شده است که سیاستمداران آمریکایی مایلند خود را قوم جدید بنیاسرائیل
معرفی و بر جهان مسلط نمایند. سؤال پایهاي این مقاله این « ملت برگزیده » بنامند تا به مدد باورهاي دینی مسیحیت و یهود خود را
است که فیلمهاي با مخاطبان عام، چگونه الهیات جدید امریکاییان را تبلیغ میکند. یکی از روشها این است که فیلمهایی که
حاوي مضامین تساوي و تشابه امریکا با بنیاسرائیل است مطرح شوند. اگر امریکا قوم جدید بنیاسرائیل است، پس یک فیلم
آمریکایی که درباره قوم بنیاسرائیل است، احتمالًا درباه خود آمریکاست. این مقاله عقیدة مطرح شده را با تأکید بر دو فیلم مهم
که اثري تخیلی است. در این فیلمها تشابه بین آمریکا و بنیاسرائیل مقایسه « پرنس مصر » و « ده فرمان » پیش میبرد: نسخۀ رنگی فیلم
میشود تا الهیات جدید آمریکایی به زبان تعالیم مذهبی قدیم بیان گردد. به علاوه، این مقاله مطرح میکند که مضامینی که به
لحاظ تاریخی مهم هستند، چگونه در این فیلمها در خود آگاه ملی گنجانده شدهاند و این رسانۀ جدید چگونه چنین مضامینی را به
تبدیل کرده است. هالیوود اعتقاد دینی جدیدي را القا میکند که نسبت به اعتقادت کلاسیک « ارزشهاي هالیوودي » تأثیر مکارانه
مذهبی، کاملاً فردي است و به جمع و جامعه مربوط نمیشود. پی نوشت: * مأخذ: خلاصه مقالات همایش دین و رسانه، سازمان
صفحه 33 از 54
صدا و سیماي جمهوري اسلامی ایران.
مولفین مهدوي
گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین مهدي فقیه ایمانی ? با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید لطفاً در ابتدا
مختصري از زندگی خود براي ما و خوانندگان موعود بفرمایید ?. در سال 1308 در شهر اصفهان و در خانواده مرحوم آیتالله میرزا
محمدباقر فقیه ایمانی متولد شدم. مرحوم والد با تألیف 70 جلد کتاب عربی و فارسی پیرامون فقه، تفسیر، تاریخ اهل بیت و فضائل
و مناقب ایشان و بحثهاي عقیدتی و مردمشناسی سهم مهمی از عمر خود را صرف خدمت به خاندان عصمت و طهارت نمود که
تعداد 27 جلد از آنها به زبانهاي عربی و فارسی در قالب شعرهاي عربی و فارسی، مختص به حضرت بقیۀالله(عج) است که تا
کنون، هفت جلد از آنها چاپ و منتشر گردیده است. از خصوصیات ایشان بود آن بود که هر کس براي حل هر مشکلی یا شفاي
بیماري و دیگر پیشامدها، راهنمایی میخواست او را به نوعی توسل به آقا امام زمان و استمداد از آن حضرت راهنمایی میکردند.
تمام منبرهاي ایشان هم در مسجد یا در منزل یا در ایام محرم در منازل مؤمنین در ذکر فضایل و مناقب امام زمان و شرح دوران
غیبت صغري و کبراي آن بزرگوار خلاصه میشد. از آن مرحوم خاطرهاي راجع به تشرف به خدمت آقا امام زمان موجود است که
در کتاب شرح حال مرحوم آیتالله حاج سید محمدتقی فقیه احمد آبادي به نام مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم ثبت شده و
مجال ذکرش نیست. عناوین کتابهایی که ایشان راجع به حضرت نوشتهاند، از این قرار است: سوز هجران (شامل اشعار)، شیوههاي
یاري قائم آل محمد ، فوز اکبر بولایۀ حجۀ الله المنتظر،أنیس المحجّ ۀ فی کیفیۀ الرجعۀ، بشاراة الإلهیۀ إلی الدولۀ القائمیۀ، تحفۀ
القائمیۀ(در سند و شرح زیارت ناحیه مقدسه) ، تحفۀ السنیۀ فی نصرة القائم فی البلیۀ -عربی)، تحلّۀ المعما (ارجوزة شرح: و اما
الانتفاع بی فی غیبتی)، تذکرة الحجۀ لتبصرة أهل المحجّۀ (شرح امکنه و ازمنۀ متعلق به قائم و آداب و وظایف آن)، تکملۀ الایمان
بمعرفۀ صاحب الزمان (با تقریظ آیتالله حاج آقا منیر الدین بروجردي)، حقۀ الدرر(شرح وقایع حکومت امام منتظر)، خصایص
المهدیۀ (شامل چهل ویژگی آن حضرت از آغاز خلقت تا هنگام ظهور-عربی)، الدرة البیهه فی کیفیۀ الانتفاع من غایه الوجود
(شرح حدیث نبوي: ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و استخراج بیش از سی وجه شباهت آن حضرت به خورشید)،
صراط المستقیم إلی جنّۀ النعیم(ملحق و متمم مفتاح الرحمۀ)، طالع مسعود (شرح احادیث وارده دربارة ولادت قائم موعود و آیات
جلیله ایشان و فضایل شب و روز ولادت آن حضرت)، عینالأنهار(شرح ارجوزههاي مطلع الانوار-عربی)، الغرّة المضیئۀ(شرح درة
البهیۀ-عربی)، فتوحات مهدیه (شامل فتوحات کلی و فرجهاي دینی و دنیوي براي شیعه در عصر غیبت)، الفرج الممدّ بوجود قائم
آل محمد، فک الرقبۀ (دربارة وظایف واجب امام نسبت به اهل ایمان)، فوائد المهدیه (چگونگی سیر و سلوك امام عصر در دوران
حکومت حقّۀ خود-عربی)، فواتح المهدیۀ الی السعادة الابدیۀ(شامل ده فایدة کلی براي امام در امر دین و دنیاي مردم)، مرآة الانام
فی التحقیق عن علم الامام، مطلع الانوار فی ذکر الغائب عن الابصار(شامل 5500 بیت عربی استدلالی و مشتمل بر تعدادي از
ارجوزههاي نامبرده متعلق به حضرت مهدي(ع) ، معراج الایمان فیما یتعلق بصاحب الزمان، مفتاح الرحمۀ(در عهد غیبت امام و
حجت)، وسائل المهدیه (در فضیلت یاري و نصرت حضرت مهدي) هدیۀ المهدویۀ، ویژگیهاي حضرت مهدي (ترجمه فارسی
خصائص المهدیه). جد مادري حقیر مرحوم آیتالله حاج آقا منیرالدین بروجردي متوفاي سال 1342 قمري هستند که در تحریم
تنباکو بسیار فعال بودند. من براي گذراندن مراحل ابتدایی از دروس ادبی اخلاقی، فقه، اصول، منطق، فلسفه و تفسیر در
کلاسهاي درس استادان زیادي حاضر میشدم در قم در کلاس فقه و اصول مرحوم آیتالله حاج سید محمدباقر سلطانی و مرحوم
آیتالله حاج شیخ مرتضی حایري و مدت کوتاهی در محضر مرحوم آیتالله العظمی آقاي بروجردي حاضر میشدم. در فلسفه از
درس مرحوم آیتالله علامه آقاي طباطبایی صاحب تفسیر المیزان استفاده میکردم. و آنگاه که پدرم فوت شدند، به اصفهان
صفحه 34 از 54
مراجعت کردم و مراحل عالیه فقه و اصول را با شرکت در درس مرحوم آیتالله فقیه و عالیقدر آقاي حاج آقا حسین خادمی
طابثراه که از شاگردان مرحوم آقاي نائینی بودند، ادامه دادم ?. چه شد که به تألیف روي آوردید ?؟ پس از شرکت در درس
مرحوم آیتالله خادمی به تدریس سطح عالی فقه و اصول پرداختم و بعد از حدود ده سال در اوایل انقلاب بر اثر حادثه ترور و
معلول شدن از ناحیۀ دهان و زبان از تدریس ناتوان و معذور شدم و به کار تألیف و تحقیق بیش از پیش ادامه دادم. ولی نخستین اثر
قلمی حقیر حدود 46 سال قبل بود که کتاب المهدوي مرحوم آیتالله صدر را که از مراجع مقیم قم بودند ترجمه کردم خداوند به
برکت آقا امام زمان، روحی له الفدا، مشکلات مرا حل کرد و فتح بابی شد براي تألیف دیگر آثار تألیفی که به شرح مندرج در
فهرست مبسوط تعداد هفت جلد آن مختص حضرت بقیۀالله(عج) است ?. تا به حال توفیق نگارش چه آثاري را یافتهاید ?؟ در این
زمینه به یاري خداوند تعداد بیست جلد کتاب و تعدادي مقاله در مجله مکتب اسلام و مقدمهاي بر چاپهاي جدید عبقات الانوار
آیتالله میر حامد حسین لکهنوي هندي و مقدمه بر کتابهاي مطبوع مرحوم والد تنظیم نمودهام به شرح مندرج در آخر کتابهاي
امام امیرالمؤمنین از دیدگاه خلفا و علی یا علی یا شناخت علی از زبان پیغمبر(ص) و اما آثار تألیفی چاپ نشده عبارتند از: امام
امیرالمؤمنین یگانه مظلوم تاریخ، حدیث المنزلۀ عند أهل السنّۀ، (که بیش از 400 مدرك از مدارك اختصاصی اهل تسنن در نقل
حدیث با مشخصات مدارك ارایه شده اضافه بر بحثهاي علمی و تاریخی مربوطه-به زبان عربی)، منزلت حدیث منزلت از دیدگاه
اهل تسنن (در حدود 130 صفحه خلاصه به فارسی مختصر فهرستوار میباشد)، رساله دربارة تکلف از نظر قرآن و سنت، کتابی
راجع به تخطئه ائمۀ اطهار(ع) از تصوف و انکار راه و رسم صوفیه معاصر آنها، نقش علماي سنی در ضدیت با اهل بیت و پیروان
آنها، علی م ی ّ ص ح السجود عند الشیعه، تحقیق کتاب الفرقۀ الناجیۀ مرحوم بحرانی ?. به غیر از نوشتن به چه کارهاي خیر دیگري
مشغول بودهاید ?؟ مدتی مدیر عامل مرکز خیریه رادیولوژي، آزمایشگاه و سرطانشناسی بودم که شرحش مفصل است و در این
مقال نمیگند، و اما دخالت در دیگر کارهاي خیر که خداوند قبول فرماید نوسازي و تعمیر مفصل چهار مسجدي بود که در هر
کدام بعد از فوت مرحوم پدرم مدتی اقامه جماعت میکردم بدین شرح: مسجد امامزاده اسماعیل در خیابان هاتف، مسجد مقابل
مقبره خواجه نظام الملک در نزدیکی خیابان ولی عصر(ع)، مسجد الزهراء (س)واقع در سی متري خیابان احمدآباد، مسجد ایلچی
نیز که واقع در بر خیابان احمدآباد جنب مهدیه، و در مدرسه جلالیه (جلالالدین حکیم شاه سلطان حسین صفوي) که در زمان
رضا شاه پهلوي مورد استفاده دبستان قرار داده بودند پس با کمک مرحوم آیتالله العظمی آقاي گلپایگانی از آموزش و پرورش
تحویل گرفتم و با تعمیر و نوسازي و تأسیس کتابخانه در اختیار طلاب موقوف علیهم قرار دادم و تا کنون محل سکونت طلاب
است. به اضافه طرح تأسیس دو کتابخانه عمومی و همکاري در تأسیس و بهرهبرداري از هر یک که نیازمند فرصت کافی است و
فعلاً هم حقیر دخالتی در آنها ندارم ?. در این زمینه چه برکات و آثاري را مشاهده کردهاید ?؟ در سال 1403 قمري برابر 1362
شمسی کتاب مهدي منتظر در نهجالبلاغه را تنظیم کرده بودم اما هیچگونه امکان مالی فراهم نبود که اقدام به چاپ آن بنمایم.
روزي یکی از خویشان روحانی به منزل حقیر آمد و صحبت از کتاب و آثار تألیفی و از جمله کتاب فوق شد. پس ایشان گفت من
مایل هستم اگر موافق باشی آن را چاپ کنم. گفتم مانعی ندارد اما باید پاکنویس شود گفت نیمه شعبان در پیش است و محلی هم
به نام امیرالمؤمنین(ع) داریم از این دو جهت باید هر چه زودتر کار چاپ عملی شود. حقیر هم وعده کردم هر چه زودتر نسخه
پاكنویس را تنظیم کنم تا اقدام به چاپ شود. فردا صبح بعد از نماز صبح مشغول پاكنویس شدم و آنچنان بدین کار اصرار و
اهتمام داشتم که تا نیمه شب به نوشتن ادامه دادم به طوري که دیگر نه چشمم طاقت داشت براي ادامه پاکنویس و نه حال جسمی و
نشاط روحیام. پس خوابیدم و در حال خوابیدن عرض کردم خدایا من چند ماه براي تنظیم این کتاب و بررسی مطالب آن زحمت
کشیدهام ولی این مهم نیست اما میخواهم بفهمم من از بعد از اذان صبح و خواندن نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشاء تا حالا
که نیمه شب است بدین کار ادامه دادهام آیا در نظر حضرتت ارزش دارد یا خیر؟ و آنگاه به خواب رفتم. پس در عالم خواب
صفحه 35 از 54
متوجه شدم فوت شدهام و چند نفر با من مشغول صحبتاند و جنازه من در حدود ده متر فاصله بر روي زمین است. در این حال
متوجه شدم جنازه را در ده متر پیشتر به داخل قبر بردند، پس یکی از چند نفري که با آنها گفتوگو میکردیم و در نظر من خیلی
محترم بود اما نشناختم کیست با روي سخن به من فرمود: مایل هستی به داخل قبر بروي؟ من با یک دنیا آرامش خاطر و بدون ترس
و وحشت گفتم مانعی ندارد و رفتم به داخل قبر و به پشت خوابیدم آنگاه با قرار دادن چند عدد آجر روي سینهام متوجه شدم از قبر
خبري نیست و من لباس و عمامه پوشیده در یک فضاي بسیار باغ پر درخت و سرسبز خرم با نشاط و آرامش خاطر هر چه بیشتر
مشغول قدم زدن هستم که شنیدم از سمت بالاي سرم کسی فریاد زد و گفت: هر کس خدمت به آل محمد کند او را بدینجا
میآورند. با شنیدن این صدا به وجد و خوشحالی در آمدم و از خواب بیدار شدم و حالم منقلب شد و چون رفتم در اتاف دیگر و
چراغ را روشن کردم متوجه شدم یک ساعت و نیم به اذان است. در این موقع هر چه بیشتر احساس خوشحالی کردم که طمع به
جنبههاي مادي این کتاب نداشتم و بدون توقع مالی به تنظیم آن اقدام کردم و چنین خواب خوشی را دیدم و نشستم به نوشتن ادامه
دادم و از برکت آن و بشارت در حال خواب با انواع گرفتاريها خداوند توفیق تألیف بیش از بیست جلد کتاب به من عنایت فرمود
که امیدوارم در درجه هر چه نازل هم که باشد مشمول دعاي امام صادق(ع) واقع شوم که فرمود: خداي رحمت کند کسی را که
آثار ما را زنده و برپا دارد ?. براي آینده چه برنامهاي دارید ?؟ و اما برنامهاي که تصمیم به انجام آن دارم، پس از تأسیس کتابخانه
عمومی و نمایشگاه دائمی چهارده معصوم به قلم شیعه، سنی و مسیحی به هر زبانی تألیف و تنظیم گردیده و در کنار آن نشر این
گونه آثار به منظور حتیالامکان توزیع مجانی آنها در بین اهل تسنن و در بین طبقه طلاب و دانشجویان، که از هر خدمتی بالاتر
گرایش دادن طبقات مختلف است به راه و رسم خاندان رسالت و ائمه اطهار(ع) و مطرح نمودن آنها به هر وسیله ممکن به دلیل آن
که امام صادق(ع) فرمودهاند: خیر الناس بعدنا من ذاکر بأمرنا و دعا إلی ذکرنا. بهترین مردم بعد از ما، کسی است که امر ما را
یادآور شود و (مردم را) به یاد ما دعوت کند. و نیز فرمودهاند: رحم الله امرءاً أحیا أمرنا و رحم الله من أحبّ أمرنا. رحمت خداوند
شامل کسی باد که امر ما را زنده نماید و رحمت خدا شامل کسی باد که امر ما را محبوب دارد. اکنون مثل من که قابل نبوده و
نیستم تا مصداق حدیث اول باشیم اما حداقل باشد آنکه مشمول حدیث دوم و سوم واقع شوم تصمیم به انجام این کار گرفتهام و به
یاري خدا و برکات چهارده معصوم(ع) تا کنون تعداد 2700 جلد کتاب و حدود بیش از 300 جلد کتاب به زبان اردو، انگلیسی،
فرانسه، روسی، ترکی اسلامبولی و آلمانی وبقیه هم فارسی و عربی است و تعداد دویست و چند عنوان کتاب که بالغ بر حدود 360
جلد است درباره شرح و ترجمه نهجالبلاغه و موضوعات مستخرجه از آنست. در حال حاضر نیز به دنبال تهیه محلی هستم که
مناسب و در معرض دید و رفتوآمد طبقات مختلف باشد تا بهتر مراجعه و بهرهبرداري شود و متأسفانه چنین نمایشگاه و
کتابخانهاي در مناطق مورد اطلاع چه در ایران و چه در جاي دیگر تأسیس نشده و من سراغ ندارم ?. چه توصیه یا توصیههایی براي
آنها که قصد دارند دربارة حضرت صاحب الامر- صلوات الله علیه- فعالیت کنند دارید؟ اگر روحانی و دانشگاهی هستند چه بهتر
که هر چه بیشتر اصالت و ریشهداري اسلامی وجود مقدس آن حضرت و حتمی بودن قیام جهانی و ظهور و برقراري عدل و
گسترش امنیت و خیر و برکت وجودي حضرتش را مطرح و مشکلگشاییهاي واقعی او را اشاعه دهند تا مؤمنان بیش از پیش به
اصل وجود آن حضرت و شؤون امامتش آشنا و امیدوار شوند و در حال انتظار و آمادگی براي ظهور و پیرویش بسر برند. و اگر غیر
روحانیاند کمک به نشر آثار قلمی و غیرقلمی مربوط به آن حضرت نمایند و تا حد امکان در تشکیل مؤسسههاي دینی و مجالس
مشتمل بر ذکر شرح حال آن حضرت و دعا براي فرج آن بزرگوار و جشن ولادت و هر عملی که بیشتر توده مردم را به یاد آن
حضرت و به توسل بدان حضرت تشویق نماید کوشش کنند و نیز در برچیده شدن بساط بهاییگري و بابیگري در ایران کوشش
نمایند ?. با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
بایسته هاي